بدون شرح
حیف آن قلب مهربان تو است که سیاه شده حیف آن چشمهای زیبای تو است که خمار شده حیف آن تن عریان تو است که گرفتار هوس شده نگاهی به خودت بینداز ، حیف تو است که انگشت نما شده ای همه به تو میگویند بی حیا شده ای چرا باید وجودت مال این و آن باشد آنگاه این قلب سیاهت ، بهتر است بی جان باشد حیف آن لبهای سرخت که مال همه است آن آغوش گرمت جای خوشی برای همه است نگاهی به خودت بینداز ببین به چه روز افتادی همه با چشمی دیگر به تو نگاه میکنند و تو در دام هوس افتاده ای هنوز شب نشده ، بستر نرم و گرم هوس از وجودت پر شده افسوس ، که قلبت بازیچه دست آنها شده حیف تو است که اینگونه اسیر این حال و هوایی نگاهی به خودت بینداز ببین که اینک کجایی؟ حیف آن چهره ی ماه تو است که پشت ابرهای سیاه رود مدتی نمیگذرد که زندگی ات در دام هوس تباه شود�
شنبه 4 تیر 1390 - 6:35:01 PM